شرح کلی تاریخ ایران از آغاز تا کنون
تاریخ ایران از آغاز تا کنون
این مقاله به تاریخچه ایران بزرگ که به نام ایران زمین یا ایرانشهر نیز معروف است، می پردازد که منطقه جغرافیایی و حوزه فرهنگی فلات ایران و دشت های اطراف آن را در بر می گیرد.
این شامل ایران، بخش قابل توجهی از قفقاز، و آسیای مرکزی می شود. مفهوم تاریخی ایران شامل مرزهای سیاسی سرزمین هایی است که زمانی توسط ایرانیان اداره می شد و همچنین مناطقی در امتداد رودخانه های میانه، بیشتر ارمنستان و قفقاز جنوبی.
هگل، فیلسوف نامدار آلمانی، ایرانیان را نخستین ملت تاریخی و امپراتوری ایران را نخستین امپراتوری تاریخ میدانست.
هنگام بررسی تاریخ ایران، تمایز بین تاریخ ملل و اقوام ساکن در مرزهای امروزی ایران از قدیم الایام و کسانی که خود را به نوعی ایرانی در محدوده جغرافیایی وسیعتر ایران بزرگ معرفی میکنند، بسیار مهم است.
(ایرانشهر). تاریخ ایران اغلب با ورود آریاییها همراه است که نام آن را به این کشور دادند. با این حال، ذکر این نکته ضروری است که ایران قبل از ورود آنها خالی از سکنه و غیر متمدن نبوده است.
قبل از آریاییها، تمدنهای باستانی در فلات ایران رشد میکردند و رو به زوال بودند و برخی هنوز شکوفا میشدند.
به عنوان نمونه می توان به تمدن نوشیجان در ملایر شهر سوخته، ساکنان تپه سیلک در کاشان، تمدن ایلام در شمال خوزستان، مینایی ها در بوکان کردستان و جنوب آذربایجان غربی، تمدن پارساوا در پیرانشهر، تمدن جیرفت در کرمان اشاره کرد.
پادشاهی الیپی در کرمانشاه و کردستان، تمدن لولوبیان در کرمانشاه، کردستان و آذربایجان، تمدن گوتیان در کردستان، کرمانشاه و آذربایجان، تپه حسنلو در جنوب آذربایجان، تمدن گنج دره غربی در هرسین، کرمانشاه، تمدن زیویه.
در سقز کردستان، تمدن تپه گوران در گیلانگرب کرمانشاه، تمدن شیخی آباد و تپه جانی در دینور کرمانشاه، تمدن گودین تپه در کنگاور کرمانشاه، تپه علی کش در ایلام، تمدن اسکندری در هفشجان، اورارتو.
تمدن در آذربایجان، تپه حصار در دامغان سمنان، تپه شهداد در کرمان، تپه گیان در نهاوند همدان، تمدن کاسی در بن رودان و بعدها در زاگرس، تپورها در طبرستان (مازندران) و بسیاری دیگر در سراسر سرزمین ایران است.
اطلاعات عمومی جغرافیای ایران
برتولد اسپولر استدلال می کند که اطلاعات تاریخی موجود در مورد ایران، تصویر واضح و دقیقی از مرزهای سرزمینی آن ارائه نمی دهد. دادههای موجود برای تعیین دقیق مناطقی که ایران را تشکیل میداد کافی نیست و ما را با درک مبهم و محدودی مواجه میکند.
پس از گسترش اسلام، ویژگیهای طبیعی مانند رشتهکوههای زاگرس و امتداد آن به قفقاز بهعنوان مرزهای ایران مطرح شد. ایران، ارمنستان و آذربایجان جزو این مناطق بودند که تا کرانه های بیلقان و دربند در سواحل غربی دریای خزر امتداد داشتند.
سرزمین های دیلم، گیلان و مازندران در کرانه های جنوبی دریای مازندران علیرغم استقلال سیاسی، چه قبل و چه بعد از دوره اسلامی از نظر جغرافیایی بخشی از ایران محسوب می شدند.
با شروع از گوشه جنوب شرقی دریا، مسیر نامشخصی وجود دارد که ایجاد مرز مشخص برای ایران در این منطقه را دشوار می کند. رودخانه های اوزبوی، اترک و آمودریا را می توان مرز شمال شرقی ایران دانست.
فاتحان عرب ایران، مروالرود را به عنوان مرز شرقی خود تعیین کردند. مناطق بادغیس و بوشنگ زیر نظر همین وزیر بود.
قبل از ظهور اسلام، چشم انداز سیاسی در هرات (کنترل هپتالیان)، جوزجان، طالقان و فاریاب (در تخارستان) بسیار مبهم بود، بدون اینکه درک روشنی از اینکه چه کسی در هر زمان دارای قدرت بوده است.
اما با فتوحاتی که به رهبری قتیبه بن مسلم انجام شد، این وضعیت تغییر کرد و این مناطق بخشی از خلافت اسلامی شد و تا شرقی ترین نقاط امتداد یافت. خوارزم، سرزمینی دور، پادشاهانی داشت که با حاکمان مسلمان روابط دوستانه داشتند.
ماورلنهار، تخارستان، فرغانه و بخش شمالی افغانستان امروزی (مرکز آن در اطراف بلخ) در نتیجه فتوحات اسلامی و گسترش سرزمینی در وسعت ایران گنجانده شد.
چینی ها پس از تضعیف ترکان آسیای مرکزی به حرکت خود به سمت غرب ادامه دادند و تا چاچ، فرغانه، سمرقند و بخارا پیشروی کردند. با این حال، آنها در نهایت پس از یک نبرد پنج روزه عقب رانده شدند و در نزدیکی رودخانه تارز متوقف شدند.
در زمان امپراتوری تانگ، منطقه سغد تحت کنترل خلافت درآمد. در اواخر قرن هشتم میلادی، اعراب نیز درگیر درگیری های مرزی با تبت شدند.
مرزهای ترکستان، فرارود و ایران که نواحی اطراف سیر دریا و تارز را در بر می گیرد، در زمان سامانیان ایجاد شد و بدخشان به عنوان یک منطقه مرزی عمل می کرد.
مرز خراسان تا خجستان امتداد داشت، مرز سیستان به بُست میرسید و مرز کرمان دریاچه و رودخانه مشلیک را در بر میگرفت و شرقیترین مناطقی را که ایران نامیده میشد، مشخص میکرد.
مکران و بلوچستان تا سال 925 میلادی به اسلام گرویدند و بخشی از منطقه سند محسوب می شدند.
سکونتگاه های عربی در امتداد سواحل شمالی خلیج فارس ایجاد شد و ارتباط پویا و مستمر با سواحل عربی مقابل را حفظ کرد. مرز از مصب رودهای فرات و دجله (شط العرب) تا شرق واس امتداد داشت.
ایران پیش از تاریخ چگونه بود؟
دوره ماقبل تاریخ که به عنوان دوران پیش از تاریخ نیز شناخته می شود، به زمان قبل از مستندسازی تاریخ یا ایجاد سیستم های نوشتاری اطلاق می شود.
در این دوره، انسان ها قادر به ثبت و ثبت زندگی و دستاوردهای خود نبودند و در نتیجه تجارب و دستاوردهای بشری به سرعت از بین می رفت. در ایران، کاوش های باستان شناسی گسترده ای در طول 150 سال انجام شده است.
اما کاوش های دوران پیش از تاریخ در ایران ناهموار بوده است. در حالی که مناطق غربی و جنوبی به طور گسترده مورد کاوش قرار گرفته اند، مناطق شمالی و شرقی نسبتا ناشناخته باقی مانده اند.
متأسفانه، دوران پارینه سنگی تا حد زیادی نادیده گرفته شده است، در حالی که دوره نوسنگی به منظور درک توسعه تمدن بشری مورد توجه قابل توجهی قرار گرفته است.
عصر مس اولیه و میانی بر خلاف عصر مس متاخر که به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است، که برای درک شکلگیری حالتهای اولیه مورد بررسی قرار گرفته است.
توجه علمی چندانی دریافت نکرده است. به طور مشابه، مطالعه عصر مفرغ اولیه از فقدان تحقیقات جامع رنج می برد.
اگرچه دوره پیش از عیلام علاقه به اکتشاف را به خود جلب کرده است، اما فرهنگ یانیک در شمال غربی ایران نادیده گرفته شده است.
روند شهرنشینی و تعاملات بین مناطق در دوره برنز میانه بررسی شده است، اما عصر برنز پسین و اوایل عصر آهن مورد توجه کافی قرار نگرفته است. پس از آن، شکل گیری دولت های مادها و هخامنشی به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفته است.
دوره پارینه سنگی اولیه
کاوشهای مربوط به دوره پارینه سنگی در ایران که قدمت آنها به 12000 سال پیش میرسد، ممکن است محدود باشد. اما به دلیل موقعیت جغرافیایی فلات ایران، این سرزمین پل بسیار مهمی برای شکارچیان مهاجر از آفریقا به جنوب آسیا بوده است.
آثار این دوره در ایران عمدتاً در غارها و پناهگاههای صخرهای زاگرس میانی، نقاط مختلف سواحل دریای خزر و مناطق پراکنده در بیابانهای مرکزی کشف شده است.
کشف یک سکونتگاه هشتصد هزار ساله در آسیای مرکزی نشان دهنده سکونت انسان در ایران در آن دوران است.
برخی از قدیمیترین آثار یافت شده در ایران، مانند آثار کاوششده در کشفرود و گنج پر در منطقه شمالی، شواهدی از حضور انسان در ایران از دوران پارینه سنگی پایین به دست میدهد.
در این زمان، دو سنت متمایز ابزارسازی پدیدار شد: یکی شامل تبرهای تراشههای سنگی که در شرق رود فرات، از جمله در ایران، یافت نشده است، و دیگری شامل ابزارهای خرد کردن تراشههای سنگی که در نواحی شرقی اوراسیا کشف شدهاند.
پارینه سنگی میانی
اکتشافاتی از بقایای نئاندرتال ایرانی از دوران پارینه سنگی میانه، عمدتاً در منطقه زاگرس وجود دارد. مکان های قابل توجه عبارتند از Varavasi و Hayvet که با فرهنگ موستری مرتبط هستند.
دوره پارینه سنگی میانی شاهد سکونتگاههای انسانی اولیه عمدتاً در غارهای منطقه زاگرس بود، مانند غار قبا، غار خر و سنگ پناهگاه A. این مکان ها در مجاورت منابع تولید ابزار سنگی موستریان قرار دارند که نشان دهنده شیوه زندگی شکارچی-گردآورنده است.
غار شنیدار در کردستان عراق یک سکونتگاه مهم است که به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته و به نئاندرتال ها نسبت داده شده است.
یافته های این غار شباهت های قابل توجهی با یافته های سلیمانیه و دیگر سکونتگاه های زاگرس ایران دارد. با این حال هیچ بقایای نئاندرتال در سکونتگاه های ایرانی کشف نشده است.
از سکونتگاه های معروف منطقه زاگرس ایران می توان به غار کوبه، غار خار و پناهگاه سنگی وراواسی در نزدیکی بیستون و همچنین غار کنجی و غار ارژنه در نزدیکی خرم آباد اشاره کرد.
این سکونتگاه ها حاوی آثار سنگی، استخوان حیوانات و شواهدی از آتش سوزی اجاق گاز است، اما کمبود سازه های دیگر مانند ابزار چوبی و استخوانی وجود دارد. به نظر می رسد که انسان ها در دوره های گرمتر در این مناطق زندگی می کردند.
پارینه سنگی پسین
در دوران پارینه سنگی پسین، فرهنگ هایی مانند برادوستی و زرزی در این منطقه شکوفا شد. سکونتگاههای زاگرس در این دوران در محوطههای باز قرار داشتند و ساختار سلسله مراتبی مشخصی از خود نشان میدادند.
فرهنگ برادوستی که از منطقه زاگرس سرچشمه می گیرد، قدیمی ترین فرهنگ دوره پارینه سنگی پسین در این منطقه به حساب می آید که بین 19000 تا 38000 سال پیش وجود داشته است.
سکونتگاههای منطقه زاگرس در فضاهای باز پراکنده شدهاند که اندازههای مختلف آن نشاندهنده سازماندهی سلسله مراتبی است.
سکونتگاههای بزرگتر میتوانست تا پنجاه نفر را در خود جای دهد، در حالی که سکونتگاههای کوچکتری نیز برای گروههای شکارچی طراحی شده بودند که دو تا پنج نفر را برای اقامت کوتاهمدت در خود جای میدادند.
این سکونتگاهها با فرهنگهای بارادوستی و زرزیانی همراه بوده است. برخلاف فرهنگ موستری دوره پارینه سنگی میانی، فرهنگ برادوستی (40000 تا 20000 سال پیش) پیشرفت هایی را در تکنیک های ابزارسازی نشان داد و ابزارهای متنوع تری تولید کرد.
تولید ابزارهای تیغه ای منعکس کننده افزایش استفاده از گیاهان بود، با تیغه های سنگی که برای نوک پیکان و نیزه ساخته می شد. اگرچه روش های شکار مشابه دوره قبل باقی ماند، اما تنوع سلاح ها بیشتر بود.
از استخوان برای ایجاد ابزار و درپوش استفاده می شد، در حالی که ابزار سنگی برای آسیاب قطعات اخر و دانه های گیاه استفاده می شد.
در حالی که وجود رنگدانه های اخری نشان دهنده نقاشی بدن یا ابزار است، هیچ نقاشی غار کشف نشده است.
اعتقاد بر این است که فرهنگ زرزی که بین 20000 تا 12000 سال پیش وجود داشته است از فرهنگ برادوستی سرچشمه گرفته یا پس از مدتی توسعه یافته است.
در این دوره ابزارهای کوچکتری مانند میکرولیت و میکروبرین ساخته شدند. در اواخر این دوره از سنگ ها برای آسیاب کردن بذر گیاهان وحشی استفاده می شد.
با این حال، پایان دوره زرزی شاهد اختلال در شواهد باستان شناسی بود، احتمالاً به دلیل آب و هوای نامساعد معروف به دریاس جوان، که بین 13000 تا 11000 سال پیش رخ داده است.
این دوره با شرایط سردتر و خشکتر همراه بود و در نتیجه منطقه زاگرس در ارتفاعات 600 تا 1500 متری عمدتاً فاقد پوشش درختی بود.
در نتیجه، انسانها مجبور شدند برای جستجوی غذا به ارتفاعات پایینتر بروند و با اجداد وحشی بزها روبرو شدند. در بخش شمالی شهر ایبک در ولایت سمنگان افغانستان، سکونتگاه قرهکمر کشف شد که آثاری متعلق به فرهنگ منشاء را آشکار کرد.
با این حال، از فرهنگ بارادوستی متمایز است. قدمت این سکونتگاه به 50000 سال قبل می رسد و آثار کشف شده در آنجا شباهت هایی به آثار کشف شده در دره کور بدخشان دارد.
دوره نوسنگی و عصر مس
دوران نوسنگی در ایران از 10000 سال پیش تا 7500 سال پیش ادامه داشت. نزدیک به یک هزار سال طول کشید تا عصر نوسنگی به دلیل آب و هوای سرد از هلال حاصلخیز به فلات ایران رسید و کشاورزی را امکان پذیر کرد.
سکونتگاه های دوران نوسنگی در ایران در مناطق مناسب برای کشت دیم قرار داشتند. برعکس، دامپروری احتمالاً قبل از گسترش به مناطق دیگر از کردستان سرچشمه گرفته است.
در حال حاضر اکتشاف بر روی نواحی غربی و جنوب غربی ایران مانند دامنههای کوههای زاگرس و دشت خوزستان متمرکز شده است. این سکونتگاه ها در مکان های مساعد برای کشاورزی دیم ایجاد شدند.
بین هزاره های 10 و 7 قبل از میلاد، منطقه زاگرس در غرب ایران شاهد ظهور اولین جوامع کشاورزی از جمله چغاگلان، چغابانوت و چغامیش بود.
اختراع خط در ایران
در طول ماقبل تاریخ، انسان هنوز نوشتن را توسعه نداده بود. در حدود 3600 سال قبل از میلاد، بشر با موفقیت مفهوم نوشتن را ایجاد کرد.
در ابتدا تصور بر این بود که سومریان (3600 ق.م) اولین کسانی بودند که خط را اختراع کردند و پس از آن مردم میان رودان و تمدن عیلام در خوزستان بودند.
با این حال، کاوشهای اخیر نشان میدهد که تمدن جیرفت در ایران ممکن است در واقع مسئول اختراع نوشتن باشد، همانطور که در کتیبه جدیدی که در نوامبر 2007 در محوطه باستانشناسی جیرفت کشف شد، گواه آن است.
تمدن در ایران پیش از ورود آریاییان
آغاز عصر مفرغ، تحولات مهمی را در ساختار اجتماعی ایران رقم زد. این دوران شاهد افزایش چشمگیر جمعیت فلات ایران بود.
مطالعات معماری و استقرار اوایل عصر مفرغ ایران دو منطقه فرهنگی متمایز را نشان می دهد: در میانه عصر مفرغ، فلات ایران دوره گسترده و در عین حال کوتاهی از شهرنشینی را تجربه کرد.
قطبهای شهری مانند شهر سوخته، تپه حصار، تپه یحیی، شهداد و جیرفت بخشهای جداییناپذیر شبکه تجاری بودند که آسیای مرکزی را به سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان، ایلام و مدیترانه متصل میکردند.
مس (منشأ آن از مرکز و جنوب شرقی ایران و عمان) و لاجورد (که از بدخشان در افغانستان و کویته در پاکستان به دست میآید) کالاهای تجاری اولیه در این شبکه بودند.
که بیشتر آن برای تزئینات اداری و اداری به مناطق غربی (به ویژه رودخانه میانی) صادر میشد.
ساختارهای تشریفاتی نخبگان حاکم از اواسط هزاره چهارم قبل از میلاد تا اوایل هزاره سوم پیش از میلاد، مناطق اطراف دشتهای فلات ایران به دلیل رونق تجارت به ویژه فلزات شاهد ظهور مراکز شهری بود.
این پدیده اغلب به عنوان شاخه ای از ظهور تمدن در دوره اوروک بین النهرین در نظر گرفته می شود. عصر برنز شاهد افزایش قابل توجه جمعیت فلات ایران بود.
اقوام و حکومتهای محلی
شهر باستانی شوش در حدود سال 4395 قبل از میلاد ظاهر شد، همانطور که توسط تاریخ گذاری رادیوکربن مشخص شد.
فلات ایران مکانهای پیش از تاریخ متعددی را در خود جای داده است که شواهدی از فرهنگهای باستانی و سکونتگاههای شهری به هزاره چهارم قبل از میلاد برمیگردد.
ایران امروزی در عصر مفرغ، قطب تمدن های مختلف از جمله ایلام، جیرفت و زاینده رود بود. عیلام، واقع در جنوب غربی نزدیک رود میانه، برجسته ترین این تمدن ها بود و تا زمان ظهور امپراتوری های ایران رونق داشت.
خط میخی عیلامی که به موازات سومر توسعه یافت، در هزاره سوم پیش از میلاد در عیلام پدید آمد. از حدود 3350 تا 2500 قبل از میلاد، شمال غربی ایران بخشی از تمدن کورا-آراکس بود.
تمدن ایلام در ایران به چه زمانی بر می گردد؟
عیلامی ها تقریباً 2661 سال در جنوب غربی ایران اقامت داشتند و حکومت کردند که از آغاز دوران پیش از عیلامی تا پایان دوره عیلام جدید را در بر می گرفت.
امپراتوری اولیه عیلام در حدود 2700 سال قبل از میلاد در شوش، واقع در منطقه جنوب غربی ایران تأسیس شد. قابل ذکر است، سفال های منقوش کشف شده در شوش که قدمت آن به حدود 3500 سال قبل از میلاد باز می گردد.
نقوش هندسی پیچیده ای را به نمایش می گذارد که شامل تصاویر متمایز از انسان و حیوانات است. تا سال 2700 قبل از میلاد، پادشاهی عیلام با پایتختی شوش تأسیس شد.
متعاقباً بین سالهای 2094 تا 2047 قبل از میلاد عیلام تحت تسلط شولگی، دومین فرمانروای سلسله سوم اور قرار گرفت و بعدها در سال 2004 قبل از میلاد، سلسله سوم اور توسط عیلام سرنگون شد.
افول ایلام با حمله آشوربانیپال، پادشاه آشوری، در سال 639 قبل از میلاد به اوج خود رسید و نتیجه آن شکست عیلامیان و غارت شوش بود.
به دنبال این درگیری، عیلام هرگز جایگاه خود را به عنوان یک مرجع خودمختار به دست نیاورد. کشف آثار ایلامی در انشان و شوش نشان از وجود تمدن شهری پیچیده در آن دوره زمانی دارد.
تمدن ایلامی با تمدن دره سند در هند از طریق دریا و بلوچستان و همچنین با تمدن سومری از طریق شوش ارتباط مشترک دارد.
از جمله سازه های قابل توجه دوران ایلامی، چغازنبیل است، زیگوراتی با ابعاد و ویژگی های چشمگیر قابل مقایسه با اهرام مصر.
این بنای تاریخی که در حدود 1250 قبل از میلاد توسط اونتاش گال برای احترام به خدای اینشوشیناک، محافظ سوش ساخته شد، به شکل یک هرم پلکانی درآمد.
متأسفانه، در جریان حمله آشوریان به رهبری بانیپال که منجر به ناپدید شدن تمدن زیگورات و ایلامی شد، از بین رفت. تا دوران مدرن بود که این سایت توسط رومن گریشمن، ایلام شناس فرانسوی کشف شد.
ورود آریایی ها به فلات ایران
نظریه های مهاجرت هند و اروپایی سناریوهای مختلفی از مهاجرت های باستانی هند و اروپایی های اولیه به مناطقی در شمال غربی شبه قاره هند و سپس به شمال هند را بررسی می کنند.
ادعای مهاجرت هند و اروپایی اساساً ریشه در عوامل زبانی دارد. موضوع مهاجرت های تاریخی مردم هند و اروپایی همچنان در گفتمان معاصر بحث برانگیز است.
بررسی اسکلت ها هیچ شواهد روشنی از مهاجرت گسترده را نشان نداده است. در مورد خاستگاه آریایی ها فرضیه های متعددی از جمله فرضیه گورکانی، آناتولی، ایرانی، هندی، اروپایی و ارمنی مطرح شده است.
هیچ یک از این نظریه ها مورد حمایت متفق القول در میان محققان قرار نگرفته است، زیرا این موضوع با پیامدهای سیاسی در هم تنیده شده است و هر شاخه از خانواده زبان های هندواروپایی به دنبال ادعای ردای میراث اصلی است.
یافتههای باستانشناسی اخیر در ارمنستان نظریههای موجود در مورد منشأ هندواروپاییها (آریاییها، آناتولیها، و اروپاییها) و زبانهای هندواروپایی را به چالش کشیده و مفهوم سنتی مهاجرت به فلات ایران را رد کرده و در عوض ایران را به عنوان نقطه شروع این امر معرفی میکند.
مسیر مهاجرت این دیدگاه جدید علاقه قابل توجهی را در محافل آکادمیک در سراسر جهان برانگیخته است، به طوری که مجله هفتگی نیو ساینتیست آن را به عنوان یک لحظه محوری در تاریخ در دو شماره متوالی (23 و 30 می 2018) ستایش کرد و تحلیلی عمیق ارائه کرد.
دوران باستان ایران
دوران تاریخی ایران باستان با تأسیس امپراتوری مادها آغاز می شود و با حمله اعراب به ایران به پایان می رسد و منجر به سقوط امپراتوری ساسانی می شود.
متون معاصر آشوری جنبه جالبی از دوران مادها را آشکار می کند. بدیهی است که از قرن نهم تا هفتم پیش از میلاد، مادها برای دستیابی به یک دولت متحد و سازمان یافته تلاش کردند.
برخلاف آنچه هرودوت در قرون بعدی درباره دیاکو ادعا می کند، هیچ رهبر برتر و متحدی وجود نداشت که بتوان آن را پادشاه کل سرزمین های ماد نامید.
در عوض، پادشاهان آشور با «شاهان محلی» متعددی مواجه شدند که بر شهرهای مختلف در قلمرو مادها حکومت می کردند. با این حال مادها در اواخر قرن هشتم قبل از میلاد توانستند در غرب ایران جمع شوند و اتحادیه قبایل ماد را تشکیل دهند.
این اتحاد برای مقابله با آشوری ها که قبلاً در جنگ های حدود صد ساله به آنها حمله کرده و آنها را شکست داده بودند، نیرو می داد. مادها حکومتی تأسیس کردند که 120 سال حکومت کرد تا اینکه در نهایت توسط کوروش بزرگ شکست خوردند.
هرودوت بیان می کند که دیاکو یا دیاکو بنیانگذار و اولین فرمانروای مادها بوده است. مدت زمان دقیق سلطنت دیاکو موضوعی است که در میان مورخان مورد بحث است، اما به احتمال زیاد او برای بخش قابل توجهی از نیمه اول قرن هفتم قبل از میلاد حکومت کرده است.
دیاکونوف استدلال می کند که دیاکو ممکن است پادشاه تمام ماد نبوده، بلکه یکی از بسیاری از حاکمان کوچک در منطقه بوده است. با این حال، مخالفت او با نیروهای خارجی و تاریخ قابل توجه او باعث شهرت او شد.
دیاکو در ابتدا به دنبال حمایت ماننا برای تقویت دولت نوپای خود بود، اما بعداً استقلال کامل را هدف گرفت و با اورارتو اتحاد برقرار کرد.
در سال 715 قبل از میلاد، سارگون دوم، پادشاه آشور، به ادعای خود، برای بازگرداندن نظم در مادها مداخله کرد. دیاکو توسط سارگون دوم دستگیر شد و چندین سال در اسارت ماند.
تحت حکومت آشور، مادها از فقر و پراکندگی رنج می بردند و به عنوان تابعین و کمک کنندگان به آشور خدمت می کردند. آشوری ها دیاکو را به عنوان یک خراج دهنده وفادار و منظم می دیدند.
حتی از او برای ارائه پشتیبانی نظامی در طول جنگ های خود استفاده می کردند. سرانجام دیاکو آزاد شد و به عنوان رهبر قطعی انتخاب شد و احتمالاً پادشاه مادها خواهد شد. طبق گزارش های هرودوت، فروتیس، که به کاشتری نیز معروف است.
پسر دیاکو بود و نقش مهمی در اتحاد همه اقوام ماد در یک کشور واحد داشت. پس از مرگ دیاکو، فروتیس رهبری قبایل مادی را بر عهده گرفت.
محققان در مورد جدول زمانی دقیق سلطنت فروتیس بحث کردهاند، برخی پیشنهاد میکنند که از 675 تا 653 قبل از میلاد به طول انجامید، در حالی که برخی دیگر دورههای مختلفی مانند 655 تا 633 قبل از میلاد یا 678 تا 625 قبل از میلاد را پیشنهاد میکنند.
در سالهای آغازین حکومت فروتیس، سکاها که بین دریای مازندران و قفقاز ساکن بودند، از طریق دربند قفقاز به قلمرو مادها حمله کردند و مناطق خاصی را اشغال کردند.
فروتیس در سال 653 قبل از میلاد با همکاری ایرانیان و کیمریان وارد جنگ علیه آشور شد. آنها حمله به نینوا، پایتخت دولت آشور را آغاز کردند و به پیروزی های اولیه دست یافتند.
اما در نهایت منجر به مرگ فروتیس در نبرد بعدی شد. پس از مرگ فروتیس، پسرش هووخسترا به سلطنت رسید و از سال 633 تا 584 قبل از میلاد سلطنت کرد.
هوواخترا به عنوان با نفوذترین پادشاه مادها ظهور کرد و سلطنت متمرکزی را در ایران ایجاد کرد و موقعیت کشور را به عنوان یک قدرت مهم در جهان در آن دوران ارتقا داد.
هووخسترا به حق بنیانگذار واقعی دولت مادها و معمار اولیه امپراتوری ایران باستان شناخته می شود. هوواخسترا در نبرد با ایلیاتس، پادشاه لیدیا شرکت کرد و با موفقیت سرزمین های بالایی را در امتداد رودخانه هالیس تصرف کرد.
علاوه بر این، هوواخترا با دولت بابل متحد شد و در نهایت با حمله به نینوا به امپراتوری آشور پایان داد. پس از سلطنت هوواخترا، پسرش ایشتویگو بر تخت سلطنت نشست و به مدت 35 سال، از 584 تا 550 قبل از میلاد، سلطنت کرد.
شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ پ. م)
امپراتوری هخامنشی که از 550 تا 330 قبل از میلاد در مجموع 220 سال دوام آورد، یک امپراتوری باستانی بود که توسط کوروش بزرگ تأسیس شد.
فرمانروایان این سلسله ایرانی بودند و نسب خود را به هخامنشیان میرسیدند که در میان طوایف پارسی رهبر خاندان پاسارگاد بود. اعتقاد بر این است که هخامنشیان در اواخر قرن هشتم یا اوایل قرن هفتم پیش از میلاد به وجود آمدند.
امپراتوری بر اساس قدرت و قدرت ساخته شد. هخامنشیان در ابتدا پادشاهان محلی ایران و انشان بودند، اما پس از آنکه کوروش کبیر آخرین پادشاه ماد، ایشتویگو را شکست داد و لیدیا و بابل را فتح کرد، پادشاهی هخامنشی به یک امپراتوری وسیع تبدیل شد.
در نتیجه کوروش کبیر که از نوادگان شاه انشان، کوروش اول و کامبوجی اول بود، به عنوان بنیانگذار امپراتوری هخامنشی شناخته می شود. ورود ایرانیان و سلسله هخامنشی به پادشاهی، رویداد مهمی در تاریخ باستان است.
امپراتوری هخامنشی به عنوان اولین امپراتوری جهان شناخته می شود. پذیرش و مدارا مذهبی از ویژگی های اصلی امپراتوری هخامنشی بود. در آن زمان بیش از 49 میلیون نفر از جمعیت 112 میلیونی جهان در این سرزمین پهناور ساکن بودند.
در دوران هخامنشیان، سی قوم مختلف زیر پرچم امپراتوری متحد شدند. امپراتوری هخامنشی قلمرو وسیعی را در بر می گرفت که از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و منطقه بنغازی کنونی در لیبی و همچنین از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی امتداد داشت.
در این کشور پهناور، اقوام متعددی در کنار هم زندگی می کردند که هر یک آداب و رسوم و فرهنگ قومی منحصر به فرد خود را حفظ کردند.
ویژگی های قابل توجه دولت شامل تعهد به آزادی فردی و قومی، پایبندی به قانون و نظم، حمایت از هنر و فرهنگ بومی، و پیشرفت تجارت و هنر بود.
خاویر آلوارز عیلام شناس پیشنهاد می کند که هخامنشیان برای هنر معماری و نقش برجسته خود از عیلامیان الهام گرفتند. کارل شفولد استدلال می کند که تمدنی به بزرگی تمدن هخامنشی را نمی توان به طور کامل تنها از طریق تأثیراتی که جذب کرد درک کرد.
اهمیت واقعی چنین تمدنی در توانایی آن در هماهنگی و ادغام این عناصر متنوع در یک کل منسجم نهفته است. شاهان هخامنشی در طول سال مهاجرت می کردند و مکان خود را با فصول تغییر می دادند.
آنها در تمام سال در یک مکان نمی ماندند، بلکه هر فصل را بر اساس شرایط آب و هوایی در یکی از پایتخت های خود سپری می کردند. در ماه های زمستان در بابل، دشتستان و شوش اقامت داشتند.
در تابستان به سمت همدان واقع در دامنه کوه الوند که هوا خنک تر بود حرکت می کردند. در حالی که بابل، دشتستان و شوش پایتخت های سیاسی، اداری و اقتصادی بودند، دو شهر دیگر نیز به عنوان پایتخت های آیینی هخامنشیان اهمیت داشتند.
پاسارگاد محل برگزاری مراسم تاجگذاری پادشاهان هخامنشی بود و پارسه برای مراسم دیگر مورد استفاده قرار می گرفت. این شهرها زادگاه و مهد ایرانیان به شمار می رفتند که تخت جمشید مهمترین آنها بود.
اسکندر مقدونی عمداً تخت جمشید را به آتش کشید تا نماد پایان حکومت هخامنشیان و نشان دادن تغییر قدرت باشد. پادشاهی کوروش کبیر در سال 558 قبل از میلاد در انشان و خوزستان آغاز شد و پایتخت بعداً به شوش منتقل شد.
در سال 525 پیش از میلاد، ارتش ایران به رهبری کامبوجا دوم، مصر را به سلسله هخامنشیان ملحق کرد. نبرد ماراتون در سال 490 قبل از میلاد اولین پیروزی یونان بر ایران را در خشکی رقم زد.
فتح اسکندر مقدونی بر آسیا در سال 334 قبل از میلاد منجر به شکست ارتش هخامنشی در داردانل شد. داریوش سوم در سال 330 قبل از میلاد کشته شد که منجر به ویرانی تخت جمشید و پایان حکومت هخامنشیان در ایران شد.
پیروزیهای هخامنشیان به گسترش قلمرو آنها به حدی منجر شد که به عنوان برترین مرجع جهانی و گستردهترین امپراتوری زمان خود شناخته شدند.
در اوج خود، این امپراتوری بیش از 44 درصد از جمعیت جهان را اداره می کرد که بالاترین نسبتی است که تاکنون توسط هر امپراتوری در تاریخ به دست آمده است.
امپراتوری هخامنشی به طرحی پررونق برای اداره یک دولت جهانی تبدیل شد و امپراتوری های بعدی از دستاوردهای آن، از جمله حکومت متمرکز، سیستم جاده ای و پستی به خوبی توسعه یافته، زبان رسمی، خدمات شهری، و ارتش قدرتمند و منظم، الگوبرداری کردند.
در تاریخ غرب، امپراتوری هخامنشی به عنوان دشمن تاریخ یونان و همچنین به عنوان آزادیبخش یهودیان بابل شناخته میشود.
تأثیر این حکومت و تأثیر آن بر تاریخ جهان بسیار فراتر از مرزهای سرزمینی آن بود و تأثیر قابل توجهی در جنبه های نظامی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی بر جای گذاشت.
فتح یهودیه توسط ایرانیان، اهمیت امپراتوری هخامنشی را در متون مذهبی یهودیان و مسیحیان افزایش داد. گسترش مزداسنا در این دوران، دامنه آن را از شرق به غرب پیش برد و میراث هخامنشی نقش برجسته ای در سیاست و جنبش های تاریخ معاصر ایران ایفا کرد.
حکومت یونانیان (۳۳۰–۲۴۸ پ. م)
به دلیل تشدید درگیری ها در مرزهای غربی امپراتوری هخامنشی ناشی از شورش ایونی، جنگ های یونان و ایران شروع شد و تا نیمه اول قرن پنجم قبل از میلاد ادامه یافت.
این درگیری ها با عقب نشینی هخامنشیان از قلمروهای خود در بالکان و اروپای شرقی پایان یافت. پس از مرگ داریوش سوم در سال 336 قبل از میلاد، اسکندر مقدونی با هدف حل تنش های دیرینه بین امپراتوری و یونانیان بر تخت سلطنت نشست.
فیلیپ مقدونی (336-382 قبل از میلاد) پادشاهی های یونان را متحد کرد و آنها را برای حمله به آناتولی بازسازی کرد.
اسکندر مقدونی با پیشی گرفتن از جاه طلبی های پدرش، به عنوان یک استراتژیست نظامی ماهر ظاهر شد و در چندین نبرد سرنوشت ساز بر هخامنشیان پیروز شد.
پس از آن، در سال 331 قبل از میلاد، اسکندر یک بار دیگر در بین النهرین در نزدیکی اربیل در نبرد گوگمل، که هر دو طرف نیروهای قابل توجهی را مستقر کردند، با داریوش سوم روبرو شد. ارتش هخامنشی از مزایای ترکیب واحدهای نظامی جدید بهره برد.
با مجروح شدن داریوش سوم، ارتش او به هم ریخت و در نهایت به پیروزی اسکندر در نبرد منجر شد. پس از آن، بابل، استخار و شوش به دست فاتح مقدونی افتاد.
اسکندر سپس به سمت پایتخت هخامنشیان، پارسا حرکت کرد و در آنجا آریوبرزن و نیروهایش را قبل از به آتش کشیدن شهر کشت. داریوش سوم به دست دو ساتراپ درگذشت.
پس از مرگ داریوش سوم، اسکندر مدعی شد که جانشین منتخب او و ادامه سلسله هخامنشی است. اما پایان رسمی دوران هخامنشیان با نبرد دربند پارس در سال 330 قبل از میلاد مشخص شد.
پس از مرگ ناگهانی اسکندر در سال 323 پیش از میلاد، به دلیل نبود جانشین مناسب، هرج و مرج به وجود آمد تا اینکه امپراتوری سلوکی هلنیستی در سال 312 پیش از میلاد به وجود آمد که بر ایران مسلط شد.
مهمترین میراث پیروزیهای نظامی و سیاسی اسکندر در قلمرو فرهنگ نهفته است، زیرا تمدن یونانی در سراسر سرزمینهای هخامنشی تحت حکومت او و جانشینانش گسترش یافت.
در حالی که فاتحان برخی عناصر بومی را پذیرفتند، جذب جنبه های مختلف تمدن یونان توسط مردم محلی قابل توجه بود.
با این حال، پیروان دین زرتشتی سرسختانه در برابر اسکندر مقاومت کردند و به او لقب «اسکندر ملعون» دادند و او را ویرانگر امپراتوری ایران و مقدسات زرتشتی دانستند.
روستاییان که کمتر در معرض فرهنگ یونانی بودند، طبیعتاً کمتر تحت تأثیر فرهنگ یونانی قرار گرفتند.
شاهنشاهی اشکانی (۲۴۷پ. م-۲۲۴م)
امپراتوری اشکانی، تحت فرمانروایی سلسله اشکانی، در شمال شرقی ایران در پی فتح پارت و شکست امپراتوری سلوکیان در اواخر قرن سوم پیش از میلاد به وجود آمد.
این امپراتوری نفوذ خود را بر فلات ایران و مناطق همجوار مانند عربستان شرقی گسترش داد. امپراتوری اشکانی و امپراتوری روم به عنوان دو قدرت بزرگ جهان باستان درگیر درگیری های مکرر بودند.
رومیان که به پیاده نظام سنگین خود معروف بودند، به دلیل سواره نظام برتر اشکانیان که سریعتر، چابکتر و نیرومندتر از پیاده روم بودند، برای غلبه بر پارتها تلاش کردند.
کمانداران اشکانی سوار بر اسب، ترس را در سپاه روم ایجاد کردند و در شکست های آنها نقشی تعیین کننده داشتند.
با وجود توان نظامی اشکانی ها، اشکانیان در جنگ محاصره ای مهارت نداشتند و مانع از آن می شد که هر یک از طرفین کنترل قلمرو دیگری را برای مدت طولانی حفظ کنند.
امپراتوری اشکانی که نزدیک به پنج قرن دوام آورد، از بسیاری از امپراتوری های شرقی پیشی گرفت.
سقوط آن در سال 224 پس از میلاد اتفاق افتاد که اردشیر بابکان، بنیانگذار امپراتوری ساسانی، با سست شدن پایه های امپراتوری، آخرین امپراتور اشکانی را شکست داد.
با این وجود، بقایای حکومت اشکانی در مناطقی مانند ارمنستان، ایبریا و آلبانی قفقاز برای مدت قابل توجهی باقی ماند. اشکانیان هنر، معماری، مذهب و نمادهای سلطنتی امپراتوری متنوع فرهنگی خود را که شامل فرهنگهای ایرانی، هلنیستی و منطقهای میشد، بسیار پذیرفتند.
درباریان اشکانی در ابتدا آداب و رسوم یونانی را پذیرفتند، اما به مرور زمان به احیای فرهنگ و آیین ایرانی کوشیدند. همه پادشاهان اشکانی نسب خود را از هخامنشیان تصدیق می کردند و خود را شاهنشاه می نامیدند.
در سال 1330، ویلهلم کونیک، باستان شناس آلمانی و همکارانش ابزارهایی از دوران اشکانیان را در نزدیکی تیسفون کشف کردند.
پس از بررسی مشخص شد که این ابزارها در واقع باتری های الکتریکی بوده که توسط ایرانیان در زمان اشکانیان ساخته و استفاده می شده است. کونیک نام آنها را باتری بغداد گذاشت.
افشای این اختراع ایرانی موجب شگفتی و شگفتی بینظیری در سراسر جهان شد تا جایی که برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانی را به موجودات فرازمینی و بسیار باهوشی از سیارات دیگر نسبت دادند.
که با بشقابهای پرنده و سفینههای فضایی به زمین رسیدند و دانشی فراتر از آن داشتند. متفکران و پژوهشگران ایرانی. آنها به سختی قبول کردند که ایرانیان باتری الکتریکی را 1500 سال قبل از لوئیجی گالوانی ایتالیایی در سال 1786 اختراع کرده بودند.
منبع اصلی: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86